تفسیر المنار یکی از مهمترین تفاسیر سده چهاردهم است که با نگاهی نو و رویکردی هدایتجویانه به تفسیر قرآن پرداخته است.المنار از ابتدا تا تفسیر آیه 125 سوره نساء حاصل درسهای تفسیر امام محمد عبده در الازهر مصر است که به خامه شاگرد مبرزش، محمد رشیدرضا، به رشته تحریر درآمده است و ادامه آن (تا تفسیر آیه 52 سوره یوسف) تماما از رشیدرضا میباشد.
این تفسیر دارای ویژگیهایی چند است که گرایش اجتماعی، عقلمداری و گرایش هدایتی از مهمترین آنها میباشد، گو اینکه در هر کدام از زمینههای یادشده از افراط مصون نمانده است.یکی از نواقص عمده المنار، که به شدت از عظمتش فرو کاسته و در نگاه خواننده منصف تعصب بر باطل و رویگرداندن از حق را نمایان میسازد، گرایشهای ضدشیعی و وهابیگری آن است.این گرایش در انکار شفاعت، توجیه برخی معجزات قرآن و تفسیر بیپایه آیات مرتبط با ولایت و امامت نمود پیدا کرده است. بیتوجهی کامل به تفاسیر استوار مفسران بزرگی همچون امین الاسلام طبرسی و شیخ طوسی - از مفسران بزرگ شیعه - و حتی چشم فرو بستن بر رویکرد دیگر تفاسیر اهل سنت در تفسیر آیات نازل شده در شان اهلبیت عصمت و طهارت علیهم السلام نشانهای از فرط تعصب پدیدآورندگان المنار است.در این نوشتار، برای نمونه، ابتدا تفسیر مرحوم شیخ طوسی و مرحوم طبرسی از آیه «ولایت» بیان گردیده، سپس با نقل و نقد تفسیر المنار از آیه یاد شده، معلوم خواهد گردید که رشیدرضا بدون توجه و یا با تغافل از تفاسیر تبیان شیخ طوسی و مجمع البیان شیخ طبرسی - که منابعی در دسترس بودهاند - اشکالات سستی را مطرح ساخته که پیشتر بدانها پاسخهای مقتضی داده شده بود.
"انما ولیکم الله و رسوله والذین ءامنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم رکعون" (مائده: 55) ; ولی و سرپرستشما فقط خداست و فرستادهاش و کسانی که ایمان آوردهاند; آنان که نماز را برپا میدارند و زکات میدهند، در حالی که در رکوعند.
در آیه یادشده، که از آن به آیه «ولایت» تعبیر میشود، بحثهایی مطرح است; از جمله اینکه:
- مراد از "ولایت" در "ولیکم الله" چیست؟ آیا مراد از آن ولایت نصرت و محبت ستیا ولایت در تصرف؟
- مراد از "الذین آمنوا" کیست؟ آیا مراد همه مؤمنانند یا آنکه فرد خاصی مقصود است؟
- رکوع در جمله "و هم راکعون" به چه معناست؟ به معنای خضوع و خشوع است و یا به معنای رکنی از ارکان نماز؟
مفسران شیعه برآنند که مراد از "ولایت" در آیه شریفه، اولویت در تصرف و مقصود از «الذین آمنوا» علیبن ابیطالب علیه السلام است و نیز رکوع در جمله «وهم راکعون» را رکنی از ارکان نماز میدانند.در ذیل به این موارد پرداخته شده است:
الف.ولایت در تصرف: مفسر و فقیه ارجمند شیعه، شیخ الطائفه، شیخ طوسیرحمه الله، در تفسیر این آیه شریفه، میفرماید: «ولی در آیه شریفه، به معنای اولویت و احقیت در تصرف است.ایشان در تبیین اینکه مراد از «ولایت» اولویت در تصرف است، دو دلیل اقامه میکنند:
دلیل اول: خداوند با «انما» ، که دال بر حصر است، ولایت غیرخدا، رسول و «الذین آمنوا» را نفی کرده است، در حالیکه اگر مراد از «ولایت» موالات در دین بود، اختصاص به کسان یاد شده در آیه نداشت; زیرا ولایت در دین در حق تمام مؤمنان جاری است. «والمؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض» (توبه: 71) ; و مردان و زنان مؤمن دوستان و یاوران یکدیگرند. (1)
دلیل دوم: مضافالیه در «ولیکم» تمام مؤمنان را شامل میشود.آیه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله را از مضافالیه خارج ساخت. «الذین آمنوا» نیز باید از مضافالیه خارج باشد تا مخاطبان آیه غیر از صاحبان ولایتباشند در غیر اینصورت، لازم میآید که مضاف و مضافالیه یکی باشند; چون قطعا «الذین آمنوا» ولی میباشد.اگر در ضمن «کم» در «ولیکم» نیز باشد - یعنی «الذین آمنوا» در مضاف (ولی) و مضافالیه (کم) داخلاست.همچنین عدم اخراج «الذین آمنوا» از «کم» مستلزم آن است که ولی و مولی علیه یکی باشند; یعنی کسانی که ایمان آوردهاند (الذین آمنوا)، هم ولی باشند و هم مولی علیهم و این محال است. (2)
با بیان مزبور، نتیجه میگیریم که مراد از «الذین آمنوا» همه مؤمنان نیست; زیرا مؤمنان مخاطب آیهاند و اگر مراد از «الذین آمنوا» تمام مؤمنان باشد، لازم میآید آیه مخاطبی نداشته باشد; زیرا تمام مؤمنان براساس بیان مزبور از مضاف الیه «ولیکم» خارجند.بنابراین، «ولایت» در آیه شریفه، به معنای دوستی و یاری که در رابطه با همه مؤمنان است، نمیباشد، بلکه مقصود سرپرستی است که ویژه خدا و رسول و برخی از مؤمنان میباشد.
ب.مصداق (الذین آمنوا) : مراد از «الذین آمنوا» در آیه ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام است.مفسر سترگ شیعه، شیخ طوسی، در بیاناینکهمراداز «الذینآمنوا» علی علیه السلاماست، سهوجهبیان میکند:
الف) هر کس «ولی» را در آیه به معنای اولویت در تصرف گرفته است، آن را به خداوند، پیامبراکرم صلی الله علیه وآله و علی بن ابیطالب علیه السلام اختصاص داده است.و ثابتشد که «ولایت» در آیه، به معنای اولویت در تصرف است.پس مراد از «الذین آمنو» علیبنابیطالب علیه السلام است.
ب) روایات متعددی از طریق شیعه و اهل تسنن این آیه را در شان امیرالمؤمنین علیه السلام میدانند که در پی انفاق انگشتری در حال نماز، این آیه شریفه درباره آن حضرت نازل گشت.
ج) خداوند برای «الذین آمنوا» اوصافی ذکر نموده که فقط در حضرت علی علیه السلام جمع است.
امت اسلام اتفاق دارند که فقط علی علیه السلام در حال نماز انفاق کرد و انگشتر به فقیر داد و این آیه میفرماید: مراد از «الذین آمنوا» کسانی هستند که نماز به پا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند، بنابراین، از آنجا که این اوصاف منحصر در امام علی علیه السلام است، معلوم میگردد که مراد از «الذین آمنوا» فقط آن حضرت است. (3)
دو پرسش و پاسخ: مرحوم شیخ طوسی سپس دو سؤال را مطرح کرده، بدانها پاسخ میگوید:
1) آیا نمیتوان «هم راکعون» را صفتی مستقل قرار داد و نه حال برای فاعل «یؤتون الزکوة» ؟
2) آیا نمیتوان رکوع را در «و هم راکعون» به معنای خضوع گرفت تا معنای آیه اینگونه باشد: در حال خضوع و خشوع زکات میپردازند؟
ایشان در رد احتمال اول میگوید: چنین احتمالی برخلاف فهم عرب است; زیرا اگر گویندهای بگوید: لقیت فلانا و هو راکب، میفهمند ملاقات در حال رکوب شخص بوده است، نه آنکه «هو راکب» خود یک وصف مستقلی باشد.
در رد احتمال دوم هم میفرماید: «رکوع» در لغت، به معنای خم شدن است و در شرع به معنای رکن خاصی از نماز به کار رفته و استعمال آن در خضوع و خشوع استعمال مجازی است.اصل بر این است که لفظ را بر معنای حقیقیاش حمل کنیم.
ایشان در پایان، در رد اینکه مراد از «ولی» در آیه شریفه، ولایت در نصرت باشد، مینویسد: ما استعمال «ولی» به معنای «ناصر» در لغت عرب را انکار نمیکنیم، اما از آنجا که آیه شریفه دلالتبراختصاصولایت دارد وولایتدرنصرتاختصاصبه بعضی از مؤمنان ندارد، معلوم میشود که در آیه شریفه، به آن معنا نیست. (4)
همانگونه که ملاحظه شد، شیخ طوسی از حصر موجود در آیه استفاده کرده است که «ولایت» به معنای موالات در دین و نیز ولایت در نصرت نمیباشد و لا محاله به معنای «ولایت در تصرف» است; زیرا اقوال در معنای ولایت در آیه از این سه قول خارج نیستند. شیخالطائفه این بیانها را در تلخیص الشافی به گونهای مفصلتر آورده و ثابت کرده که آیه در شان حضرت علی علیه السلام است. (5)
مرحوم طبرسی نیز در تفسیر مجمعالبیان به شیوه شیخ طوسی، به تبیین دیدگاه شیعه در تفسیر این آیه شریفه پرداخته است. (6)
شان نزول آیه در منابع اهل سنت: در منابع متعددی از اهل سنت، نزول آیه در شان امام علی بن ابیطالب علیه السلام ذکر شده است که به برخی از آنها اشاره میشود:
1.ابوعبدالرحمن نسائی (م 303 ق) در سنن نسائی; باید توجه داشت که در چاپهای جدید سنن نسائی، این روایات حذف شده است، ولی ابوالحسن رزین العبدری الاندلسی (م 535 ق) در الجمع بین الصحاح الستة به نقل از نسائی آنها را آورده است. (7)
2.ابن جریر طبری (م 310 ق)، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، ج 4، ص390، چاپ دارالفکر;
3.ابوالقاسم طبرانی، (م 370 ق)، المعجم الاوسط، تحقیق دکتر محمود الطحان، ریاض، مکتبةالمعارف، 1415 ق/1995 م، ج 8، ص 129، 130، ح 6228;
4.زمخشری، الکشاف، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، 1414 ق، ج 2، ص 649;
5.ابوبکر الجصاص الرازی، (م 370) احکام القرآن، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1415 ق/1994 م، ج 2، ص 558، 559
6.ابوالحسن واحدی نیشابوری (م 468 ق)، اسباب نزول القرآن، تحقیق بسیونی، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1411 ق/1991 م، ص 201، 202;
7.ابوالقاسم الحاکم الحسکانی (م 490 ق)، شواهد التنزیل، تحقیق و تعلیق محمدباقر محمودی، تهران، وزارة الثقافة و الارشاد الاسلامی، 1411 ق/1990 م، ج 1، ص 209
8.عمادالدین محمد الطبری معروف به کیاالهراسی (م 504 ق)، احکام القرآن، الطبعة الثانیه، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1405 ق/1985 م، ج 3و 4، ص 84;
9.ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، بیروت، دارالفکر، 1415 ق/1995 م، ج 42، ص 356، 357
10.جلالالدین سیوطی (م 911 ق)، اسباب النزول، دمشق، دارالهجرة، 1410 ق/1990 م، ص 147، 148
برای اطلاع از منابع دیگر، ر.ک: علامه امینی، الغدیر، چاپ دوم، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1366 ق، ج 3، ص 221 به بعد/تعلیقات آیةالله العظمی نجفی بر احقاق الحق قاضی نورالله تستری، ج 2، ص 399 به بعد و ج 3، ص 502 به بعد و ج 20، ص 2 به بعد.آیتالله نجفی منابع متعددی را ذکر کردهاند که برخیازآنهاخطی هستند، نسخه خطییا مصور برخی منابع چاپ نشده در کتابخانه عمومی آیةالله نجفی در قم موجود میباشد.
اکنون تفسیر رشیدرضا از آیه ولایت و انتقادهای وی بر تفسیر موردنظر شیعه را درسهمحوربیانکردهوبهنقدوبررسی آن میپردازیم:
الف.معنای «ولایت» : رشید رضا بر آن است که «ولایت» در آیه شریفه به معنای «ولایت در نصرت» است.تنها دلیلی که او ارائه میکند، دلیل سیاق است; وی میگوید: از آنجا که آیات پیشین درباره تمایل منافقان به یهود و نصاری برای یاری خواستن از آنهاست، مشخص میشود که مقصود از «ولایت» در این آیه نیز ولایت در نصرت است; یعنی ای مؤمنان; یاریگر شما فقط خدا و رسول خدا صلی الله علیه وآله و مؤمنان هستند. (8)
نقد و بررسی: اولا، در جایی میتوان به قرینه سیاق تمسک جست که آیات باهم نازل شده باشند، ولی آنجا که آیهای جدا از آیات دیگر نازل شده باشد، هرچند در پی آنها قرار گرفته باشد، نمیتوان به سیاق استناد کرد; زیرا آیهای که جدا از آیات پیشین نازل شده کلام مستقلی است و برای فهم آن، در نظر گرفتن ارتباطش با آیات قبل لازم نیست. (9)
در آیه مورد بحث نیز به یقین، نزول این آیه در زمانی غیر از نزول آیات پیشین است; زیرا برای آیات پیشین شان نزولی ذکر کردهاند و برای این آیه شان نزولی دیگر که این خود نشانگر تعدد نزول است.
ثانیا، قرینه سیاق وقتی مؤثر در معنای آیه است که قرینهای و دلیلی بر خلافش نداشته باشیم و از آنجا که با بررسی خود آیه فهمیدیم «ولایت» نمیتواند به معنای ولایت در نصرت باشد، سیاق نمیتواند تاثیرگذار در معنا باشد.
جاداشت رشیدرضا به بیان مرحوم شیخ طوسی در تفسیر تبیان و تلخیص الشافی و نیز بیان مرحوم طبرسی و دیگر مفسران شیعه بپردازد، نه آنکه استدلال شیعه را فقط مبتنی بر روایات بداند; آنگاه به دلیل سیاق، روایات را طرح کند.
ب.مقصود از «الذین آمنوا» : رشیدرضا معتقد است که مراد از «الذین آمنوا» مؤمنان راستین میباشد.تنها وجهی که رشیدرضا در اشکال بر دیدگاه شیعه دارد، این است که تعبیر از مفرد به «الذین آمنوا» ، که جمع است، در کلام فصحای عرب به کارنمی رود، چه رسد به قرآن که کلام خداست.
نقد و بررسی: درست است که ظاهر «الذین آمنوا» جمع است، ولی وقتی اثبات کردیم مقصود از «ولایت» ، ولایت در تصرف است و نیز این مطلب را ضمیمه کردیم که چنین ولایتی برای فرد دیگری جز امام علی علیه السلام ادعا نشده است، میفهمیم مراد از آن مفرد است.ولی آیا چنین کاربردی خلاف فصاحت است؟
اگر چنین کاربردی خلاف فصاحتبود، باید مفسر بلیغی همچون زمخشری بدان تمسک میکرد.زمخشری پس از اشاره به نزول آیه در شان امام علی علیه السلام میگوید: اگر بگویی: چگونه صحیح است آیه در شان علی علیه السلام باشد، در حالیکه «الذین آمنوا» جمع است، میگویم: گرچه سبب نزول یک نفر است، ولی تعبیر جمع به کار رفته است تا دیگران در انجام عملی که در آیه ذکر شده، رغبت نمایند و در پی آن به ثواب نایل آیند.
همچنین جمع آوردن «الذین آمنوا» میتواند وجه دیگری نیز داشته باشد و آن اینکه مؤمنان باید تا این حد در انفاق بر نیازمندان حریص باشند و آن را به تاخیر نیندازند، گرچه در حال نماز باشند. (10)
مرحوم شرفالدین وجه دیگری را نیز اضافه نموده است و آن اینکه اگر لفظ مفرد به کار میرفت، دشمنان علی علیه السلام حساسیت نشان میدادند; زیرا هیچ امیدی بر اینکه اوصاف ذکر شده بر کس دیگری منطبق شود، نداشتند و این ناامیدی ممکن بود موجب اسائه ادب آنها به پیامبراکرم صلی الله علیه وآله شود و آن حضرت صلی الله علیه وآله را به فامیلبازی متهم نمایند; (11) همانگونه که هنگام درخواست قلم و دوات برای کتابت وصیت، حضرت صلی الله علیه وآله را به هذیانگویی متهم ساختند! (12)
علاوه بر این، میان استعمال لفظ جمع در مفرد و انطباق عنوان جمع بر یک فرد تفاوت است.در آیه شریفه، «الذین آمنوا» با توجه به اوصافی که برای آن ذکر شده است، فقط بر علی بنابیطالب علیه السلام منطبق میشود و یک مصداق بیشتر ندارد و این بدان معنا نیست که جمع در مفرد به کار رفته است. (13)
اطلاق جمع و اراده مفرد: در برخی زبانها، گاهی لفظ به صورت جمع به کار میرود، ولی مراد مفرد است; مثلا، در فارسی برای احترام، فعل جمع به کار میبرند; مثلا میگویند: «آقای مدیر از مدرسه رفتند.» با اینکه مدیر یک نفر است، از فعل «رفتند» استفاده شده است.
در زبان عربی نیز گاه صیغه جمع به کار میرود، ولی مفرد مراد است.شاعر میگوید:
جاء الشتاء و قمیصی اخلاق شرآذم یضحک منها التواق در بیت مزبور، شاعر اخلاق (جمع خلق به معنای کهنه) گفته ولی مرادش مفرد است. (14)
حدادی پس از ذکر برخی آیات، که در آنها صیغه جمع به کار رفته ولی مفرد مراد است، مینویسد: «در زبان عربی جایز است که واحد به لفظ جمع ذکر شود، همانگونه که ذکر جمع به لفظ واحد و تثنیه به لفظ جمع و نیز ذکر جمع به لفظ تثنیه جایز میباشد» . (15)
زرکشی در نوع چهل و دوم البرهان، که در شناخت انواع خطابهای قرآنی است و نیز در نوع چهل و ششم، که در شناخت قالبهای بیانی قرآن است، برخی آیاتی را که در آنها صیغه جمع به کار رفته ولی مفرد مراد میباشد، بررسی کرده است. (16)
در ذیل برخی آیات که در آنها لفظ جمع آمده، ولی مفرد مراد است، بیان میگردد:
1. «فتری الذین فی قلوبهم مرض یسارعون فیهم یقولون نخشی ان تصیبنا دآئرة» (مائده: 2) ; کسانی را که در دلشان بیماری - شک و نفاق - است، میبینی که در [دوستی] آنان (یهود ونصارا) میشتابندومیگویند: میترسیمکهمارارویدادبدیرسد. (17)
در برخی تفاسیر آمده است که این آیه درباره عبدالله بن ابی بن سلول، سر کرده منافقان مدینه میباشد.پس از جنگ بدر، عبادة بن صامتخدمت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله رسید و از دوستی و همپیمانی با یهودیان تبری جست، ولی عبدالله بن ابی گفت: من از هم پیمانی با یهود برائت نمیجویم; زیرا ترس آن دارم که رویداد بدی بر ما رسد و همپیمانی با آنها به کارمان آید.خداوند به دنبال این سخن عبدالله بن ابی آیه شریفه را نازل نمود.
درباره نزول آیه در ارتباط با سخن عبدالله بن ابی ر.ک: ابن کثیر، تفسیرالقرآن العظیم، ریاض، دارطیبة، 1418 ق/1997 م، ج3، ص1190، 1191/ابن ابی حاتم رازی، تفسیر القرآن العظیم، مکة المکرمه - الریاض، مکتبه نزار مصطفی الباز، 1417 ق/1997 م، ص 1157/واحدی نیشابوری، اسباب نزول القرآن، ص 201
2. «لقد سمع الله قول الذین قالوا ان الله فقیر و نحن اغنیاء» (آل عمران: 81) عکرمه، سدی و مقاتل گفتهاند: گوینده این سخن فنخاص بن عازوراء میباشد و حسن بصری بر آن است که مراد حیی بن اخطب است (18) در هر حال، با آنکه در قرآن صیغه جمع به کار رفته، مراد یک شخص بیش نیست.
3. «یسئلونک ماذا ینفقون» (بقره: 215) پرسش کننده یک نفر بیشتر نبوده، ولی در آیه شریفه صیغه جمع به کار رفته است. (19)
4. «یستفتونک قل الله یفتیکم فی الکلالة» (نساء: 176) برادر و خواهر میتی را که پدر و مادر و فرزند نداشته باشد، «کلاله» گویند. (20)
بسیاری از مفسران شان نزول آیه شریفه را سؤال جابر بن عبدالله انصاری دانستهاند.هنگام مرگ جابر، فقط خواهرانش زنده بودند، جابر در بستر بیماری از پیامبراکرم صلی الله علیه وآله از ارث خواهرانش سؤال کرد و به دنبال آن، آیه مزبور، که از آن به آیه «فرائض» تعبیر میشود، نازل گشت. (21)
گرچه سؤال کننده یک نفر است، در آیه صیغه جمع (یستفتونک) به کار رفته است.
علامه امینی بیست آیه را که در آن لفظ جمع به کار رفته ولی مفرد مراد است، برشمرده است. (22)
ج.معنای «رکوع» : رشیدرضا میگوید: «رکوع» به معنای خضوع یا ضعف است; به این معنا که آنان در حال خضوع و نه از سر ریا یا ترس، زکات میدهند و یا در حالی که خود ضعیف و ناچیزند بر دیگران انفاق مینمایند.
رشیدرضا در تایید کلام خود، به لغت استناد میکند و از اساس البلاغة نقل میکند که عرب هر کس را که به خداوند ایمان داشت و بتها را نمیپرستید، «راکع» مینامید.نیز آنها میگویند: «رکع الی الله» ; یعنی فقط به او اعتماد کرد.رکوع مجازا در ضعف نیز به کار رفته است.عرب میگوید: «رکع الرجل» وقتی که به فقر دچار گشته، از نظر مالی ضعیف شود.
نقد و بررسی: اولا، معنای اصلی و حقیقی «رکوع» انحنا است و کاربردش در ایمان به خدا و نفی عبادت بتان، یکی از کابردهای خاص آن است.زمخشری در اساس البلاغة - که رشیدرضا به کلام او استناد کرده است - چنین میگوید: شیخ راکع: منحن من الکبر و شیوخ رکع و منه رکوع الصلاة.سپس مینویسد: وکانت العرب تسمی من آمن بالله و لم یعبد الاوثان راکعا. (23)
از مقدم کردن معنای انحنا معلوم میشود که از نظر اساس اللغة، معنای اصلی رکوع انحنا است.لغویان دیگر به اینکه معنای اصلی و حقیقی رکوع انحنا است، تصریح نمودهاند. (24)
بر این اساس، رکوع در آیه را به رکوع در نماز معنا میکنیم.
ثانیا، کلمه رکوع (به صورت فعلی و اسمی) در آیات دیگری از قرآن نیز به کار رفته است که در بیشتر آن موارد، مراد رکنی از ارکان نماز است و مفسران در جایی که قرینهای برخلاف نبوده است رکوع را به معنای انحنا در نماز دانستهاند.بله، در برخی آیات، به معنای خشوع و خضوع گرفته شده است، ولی برای آن قرینهای ارائه دادهاند. (25)
درباره آیه مورد بحث نیز میگوییم: بر پایه کاربردهای قرآنی این کلمه، باید رکوع را به معنای رکن نماز معنا کنیم و هیچ قرینهای بر حمل آن به معنای خضوع نداریم. بلکه قرینه بر حمل به معنای اصلی وجود دارد; زیرا از طرق متعدد نقل شده است که آیه شریفه در شان امیرالمؤمنین علیه السلام و پس از اعطای انگشتری از سوی آن حضرت علیه السلام به فقیر در حال نماز، نازل گشته است.
1- ترجمه از سیدجلال الدین مجتبوی
2- 3- ر.ک.به: شیخ طوسی (محمدبن حسن)، التبیان فی تفسیر القرآن، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، ج 3، ص 563
4- همان، ص 563- 564
5- همو، تلخیص الشافی، الطبعة الثالثة، قم، منشورات العزیزی، 1394 ق/1974 م، ج 2، ص 1، به بعد
6- فضل بن حسن الطبرسی، مجمعالبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1418 ق/1997 م/ج 3، ص 275
7- ر.ک: قاضی تستری، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج 2، ص 399 و ج 3، ص 505
8- رشیدرضا، المنار، بیروت، دارالمعرفة، 1404 ق/1984 م، ج 6، ص 443
9- برای بحثبیشتر و اینکه آیا اگر ولایت را به معنای احقیت درتصرف بگیریمازحیثسیاق با آیات پیشین ناهماهنگ استیا سازگار، ر.ک: سیدمحمدحسینطباطبائی، تفسیرالمیزان، قم، انتشارات اسماعیلیان، ج6، ص 6
10- زمخشری، کشاف، ج 1، ص 649
11- ر.ک: سیدعبدالحسین شرف الدین، المراجعات، الطبعه الثانیه، قم، اسوه، 1416 ق، ص 236
12- ر.ک: ابن جریر الطبری، تاریخ الطبری، بیروت، مؤسسه الاعلمی، ج 2، ص 436
13- ر.ک: تفسیر المیزان، ج 6، ص 9/محمدتقی مصباح یزدی و دیگران، الامامة والولایة فی القرآن الکریم، ص 72: "یجب ان نمیز بین استعمال لفظ الجمع فی المفرد و بین انطباق العنوان الجمعی علی الواحد الذی تحقق من افراد العنوان الجمعی مع امکان انطباق هذا العنوان علی افراد آخرین یفرض تحققهم."
14- ر.ک: ابوالنصر احمد بن محمد السمرقندی المعروف بالحدادی، المدخل لعلم تفسیر کتاب الله تعالی، دمشق، دارالقلم/بیروت، دارالعلوم، 1408 ق/1998 م، ص 285، 286
15- همان، ص 283
16- ر.ک: بدرالدین الزرکشی، البرهان فی علوم القرآن، الطبعة الثانیة، دارالمعرفة، بیروت، 1415 ق/1994 م، ج 2، ص 361 به بعد (خطاب الواحد بلفظ الجمع) ; همان، ج 3، ص 94، 95 (اطلاق الجمع واراده الواحد)
17- ترجمه از سیدجلالالدین مجتبوی
18- ر.ک: قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج 2، الجزءالرابع، ص 275/علی بن محمد بن ابراهیم البغدادی، لباب التاویل فی معانی التنزیل، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1415 ق/1995 م، ج 1، ص 326/واحدی، اسباب نزول القرآن، ص 137 و 138/ابن کثیر، تاریخ مدینة دمشق، ج 1، ص 434
19- الجامع لاحکام القرآن، ج 2، ص 35: نزلت الآیه فی عمروبن الجموح و کان شیخا کبیرا فقال.یا رسولالله، ان مالی کثیر، فبماذا اتصدق وعلی من انفق؟ فنزلت (یسالونک...) /علی بن محمد بن ابراهیم البغدادی الشهیر بالخازن، تفسیر الخازن/ (لباب التاویل فی معانی التنزیل)، ج 1، ص 144
20- طبرسی پس از بیان اختلاف در معنای «کلاله» میگوید: «والمروی عن ائمتنا ان الکلاله الاخوة والاخوات. (مجمعالبیان، ج 3، ص 26)
21- ر.ک: الجامع لاحکام القرآن، ج 3، ص 388/ابن کثیر، تفسیر القرآن الکریم، ج 2، ص 482 (ابن کثیر شان نزول آیه را از مسند احمدبن حنبل، ج 3، ص 298 و صحیح بخاری، دیثشماره 6743 و صحیح مسلم، حدیثشماره 1616 نقل کرده است) /علی بن محمد الخازن، تفسیر الخازن/ (لباب التاویل فی معانی التنزیل)، ج 1، ص 454
22- ر.ک: علامه امینی، الغدیر، ج 3، ص 163 به بعد
23- الزمخشری، اساسالبلاغة، تحقیقعبدالرحیممحمود، ص177
24- العین: "کل شیء ینکب لوجهه فتمس رکبته الارض اولا تمسها بعد ان یطاطیء راسه فهو راکع" معجم مقاییس اللغة: "الراء والکاف و العین اصل واحد یدل علی انحناء فی الانسان و غیره.یقال: رکع الرجل اذا انحنی، و کل منحن راکع" مصباح اللغة، "رکع رکوعا: انحنی، رکع: قام الی الصلاة"
25- در 9 آیه از قرآن کریم، «رکوع» (به صورت اسمی و فعلی) به کار رفته است.در 6 آیه «رکوع» به معنای خم شدن در نماز است.مفسران در مواردی که قرینهای برای حمل رکوع به غیر رکن نماز وجود نداشته است، «رکوع» را به معنای رکن نماز گرفتهاند.در آیات 48 سوره مرسلات (77)، 43 آل عمران (3)، و 43 بقره (2)، که درباره غیرامت پیامبراکرم صلی الله علیه وآله تعبیر رکوع به کاررفته، به قرینه عدم وجود رکوع در نماز آنها، رکوع را به معنای خضوع حمل کردهاند.البته در برخی از این آیات نیز معنای غیر رکن فقط به صورت احتمال ذکر شده است، گو اینکه در همین موارد هم سعی دارند کاربرد رکوع در معنای خم شدن را به گونهای تصحیح نمایند. (ر.ک: الکشاف، ج4، ص682/ابوحیانالاندلسی، بحرالمحیط، ج1، ص336; ج 8، ص 399.)